بدون عنوان
روز شنبه بود
عصری با بابایی و آبجی غزلی اومدیم بیمارستان تا یه نوار قلب ازت بگیرن
خلاصه من اومدم داخل زایشگاه و نوار قلبت رو گرفتن
خانوم دکتر گفت افتضه دقیقا با همین لحن
گفتم خانوم دکتر افتض یعنی چی؟
گفت: خیلی بده اصلا ضربان قلبش کنده واز این حرفا یه چیزای دیگه هم گفت ولی خب من از بس ناراحت بودم نفهمیدم
فقط گریه میکردم خلاصه بستریم کردن ، چقدر بابایی ناراحت بود
دکتر گفت امشبو اینجا بستری باش تا چند بار دیگه نوار قلب رو بگیریم اگه بد بود فردا عملت میکنیم
خلاصه شب ٤ بار نوار قلبتو گرفتن به قول دکتر مهربون بخش همش افتض بود الا آخریش
که خیالم راحت شد اما از ناراحتی شب که اونجا بودم دل درد و کمر درد شدید گرفتم
بعد از یه سری معاینات خانوم دکتر گفت مثله اینکه نی نی تون میخواد دنیا بیاد
خیلی خوشحال شدم
مخصوصا اینکه دوباره نوار قلبت رو گرفتن ودکتر گفت :بله به این میگن نوار قلب!!!!!!!!!!
بابا رو خبر کردن وبابا هم به مامان جونی وباباجون خبر داد اونا هم صبح اومدن ، خاله ملیحه هم همراشون بودو
صبح دردام شدید شدن و آقا قدم رنجه فرمودند وساعت یه ربع به ١١ دنیا اومدن
اینم مامانی از ماجرای به دنیا اومدنت
که اصلا من وبابایی فکرشم نمیکردیم که امروز که داریم میریم بیمارستان فرداش بیای پیشمون
چون قرار بود ١٢ تیر بیای