یه سری خاطرات برای گل پسله مامان و بابا
سلام گل پسله مامان
١٣روز پیش بود بخاطر درد زیادی که زیر شکمم داشتم رفتم پیش خانوم دکتر
گفتند که حتما باید سونو بشی
با بابایی رضا رفتیم ونوبت گرفتیم واسه سونو(آقای دکتر سرحدی)
شب ساعتای ٨ نوبتمون شد غزلی هم همراه من وبابایی اومد تو اتاق
به اقای دکتر گفت میخوام نی نی مون رو ببینم، آقای دکتر هم با حوصله سر-پا-قلب-قفسه سینه و....
خلاصه همه چی رو به غزل گلی نشون داد چقدر آبجی غزلی ذوقتو کرد
آقای دکتر گفت که الحمدالله همه چی مرتبه!!!! وزن مرد کوچولوتون تا الان ٢کیلو و١٠٠ گرمه که خوبه!!!!!
فقط نگو که مرد کوچولومون یه کم شیطونی کرده وچرخیده!!!!! البته جای امید داره که دوباره بچرخه!!!!
منم که از عمل خیلی میترسم میدونی که مامان!!!!!!!!!!!!
پس پسر خوبی باش ودوباره برگرد سر جات
الهی قربونت برم
خانوم دکتر هم بهم گفت که باید استراحت کنم و زیاد خودمو اذیت نکنم
خلاصه هنوز هراز گاهی زیر شکمم درد میگیره
خدا کنه این یه ماهه هم به خوبی وخوشی تموم بشه وتو هم بیای پیش ما
من وبابایی وغزل خیلی دلمون میخواد صورته ماهتو ببینیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی این هفته که شیراز بودیم رفتیم ومابقی وسایلی که لازم داشتی رو این دفعه با سلیقه بابایی برات خریدیم
همه ازش تعریف کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!